روزهای بی او....

به او بگویید.....

روزهای بی او....

به او بگویید.....

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـیه تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!

بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هرکس پرسید بگو
لجوج بود
... همیشه سرسختانه عاشق بود
... ... بگو فریاد مى کرد
... همه جا فریاد مى کرد فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود
همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند
من اینجا تنها میمانم.
اینهمه بهانه برایت آوردم.
حالا اگر مى خواهى
برو به سلامت ..... !! 
 
 

بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هرکس پرسید بگو
لجوج بود
... همیشه سرسختانه عاشق بود
... ... بگو فریاد مى کرد
... همه جا فریاد مى کرد فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت
مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود
همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند
من اینجا تنها میمانم.
اینهمه بهانه برایت آوردم.
حالا اگر مى خواهى
برو به سلامت ..... !! 
 
 

قبول نیست!
این بارتو چشم بگذار
من فراموشت می کنم
فقط تا صد بشمار،آهسته آهسته
راس...تی ،
من بازی را خوب نمی دانم،
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟
تورافراموش کنم یا خاطره را ؟
این بازی کی تمام می شود؟؟؟

دل به دل راه ندارد هرگز , مردمان می گویند دل به دل راه قشنگی دارد  

که درونش همه عشق است و وفا , و ندارد راهی به در بسته ی  

 

خاموش جفا , حال من می گویم , دل به دل راه ندارد هرگز... به یقین،  

 

دل به دل راه اگر داشت تومی دانستی ... که دلم را به قشنگی نگاهت  

بستم و چقدر محتاج نگاهت هستم باز می دانستی که ترک سبز غرورم  

 

از چیست ! وچرا خانه دل بی تو تهی است دل به دل راه اگر داشت تو  

 

می دانستی من هوس خالی از احساس تو را می دانم و پای عهدم تا  

 

ابد می مانم .... دل به دل راه ندارد هرگز ... به یقین دل به دل راه اگر  

 

داشت تو می دانستی ... که نباید بروی که نباید بروی .. به خدا بی تو  

 

دلم می میرد .............

تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مُدام
صدای غریبه‌ای‌ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من
یک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمانِ ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب ندارد
حرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌بَرَد حوصله‌ام را
تنهایی زل‌زدن از پشتِ شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسد
فکرکردن به خیابانی‌ست که آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارند
آدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند امّا خواب نمی‌‌بینند
آدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌آورند و نیمه‌شب از خانه بیرون می‌زنند
تنهایی دل‌سپردن به کسی‌ست که دوستت نمی‌دارد
کسی که برای تو گُل نمی‌خَرَد هیچ‌وقت
کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشه‌های اتاقت می‌بینی هر روز
تنهایی اضافه‌بودن‌ است در خانه‌ای که تلفن هیچ‌وقت با تو کار ندارد
خانه‌ای که تو را نمی‌شناسد انگار
خانه‌ای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است
تنهایی خاطره‌ای‌ست که عذابت می‌دهد هر روز
خاطره‌ای که هجوم می‌آوَرَد وقتی چشم‌ها را می‌بندی
تنهایی عقربه‌های ساعتی‌ست‌ که تکان نخورده‌اند وقتی چشم باز می‌کنی
تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی
وقتی تو رفته‌ای از این خانه
وقتی تلفن زنگ می‌زند امّا غریبه‌ای سراغِ دیگری را می‌گیرد
وقتی در این شیشه‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب

خداوندا ، جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست ، که  

 

اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت  

 

مرهمی نخواهی یافت .

تنهایی یعنی

من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد!!


یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری تقدیم به  

 

تو ساده و کوتاه ,تنها همین 2 کلمه :
 

برگـــــــرد ........ دلتنــــــــگم

همه می آیند تا بروند اما تو نمی آیی تا مبادا بمانی . .