ﺷـﻳــﺭﺟــه ﻣـﻰ زﻧــﻢ در آﻏـﻭﺷـــﺕ ...ﺷـﻧـاﮔـﺭ ماﻫـﺭی هـﺳـتـم ...ولـﻰ مــﺭاﻳـارای مـﻗــاﺑــﻟـه ﺑـا اﻣـﻭاﺝ ﻧـگاهــﺕ ﻧـﻳـﺳـت ...در چشــــماﻧــﺕ غــﺭﻕ مـﻰ شـﻭم...ﻋـجـﺏ درﻳـای پــﺭ تـلاطـﻣـﻳـﺳﺕ وﺟـﻭدت...!!
پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم ... همه جا قصه ی درد تو روایت نکنمدیگر این قصه ی بی حد و نهایت نکنم... خویش را شهره ی هر شهر و ولایت نکنمخوش کنی خاطر وحشی به نگاهی، سهل استسوی تو گوشه ی چشمی ز تو گاهی سهل است
پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم ...
همه جا قصه ی درد تو روایت نکنم
دیگر این قصه ی بی حد و نهایت نکنم...
خویش را شهره ی هر شهر و ولایت نکنم
خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی،
سهل است
سوی تو گوشه ی چشمی ز تو گاهی سهل است